شهادت حضرت علی اصغر علیه السلام
نيزه اي از گلوي يك غنچه
از سه جا انشعاب مي گيرد
از يكي خون و از يكي شير و
از يكي سهم آب مي گيرد
مادر آفتابگردانها
به اهالي آسمان مي گفت :
بنگريد آه ؛ روي دست پدر
غنچه اي آفتاب مي گيرد
تشنه لب نيست ، او خودش درياست
كودك آب و باد و باران است
او نه اينكه به خيمه غش كرده
تشنگي را به خواب مي گيرد
تا كه تير (( سه پر )) به طفل رسيد
دست و پايي زد و به رقص آمد
مثل رقصِ ميانه ي ميدان
به خودش پيچ و تاب مي گيرد
تير را از گلوي بي آبش
تا خداوند آب در آورد
ابر غريد و گفت : (( واي
اينك آسمان را عذاب مي گيرد ))
دارد آهسته باز مي گردد
از جواب دوباره مردم
پاي هستي دوباره مي لرزد
كوفه را اضطراب مي گيرد
تا خدا منعكس كند او را
دارد آئينه وار مي گريد
عكس شش ماه آسماني را
توي اين چشمه قاب مي گيرد
پشت خيمه كه مي رود ناگاه
شرم دريا به جوش مي آيد
ماهي سرخ و بي سر خود را
از نگاه رباب مي گيرد